مجنون - اگر چشمان من دریاست توی فانوس شبهایش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجنون - اگر چشمان من دریاست توی فانوس شبهایش
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • ایمیل هم بزن
  • اتاق کار

  • موضوعات وبلاگ من

  • اشتراک در خبرنامه

     


  • لوگوی وبلاگ من
    مجنون - اگر چشمان من دریاست توی فانوس شبهایش

  • کسانی که به من لطف دارن

    زندگی دوباره
    نگین
    زخم عشق
    دریا
    متین
    بهاره
    قلب پاییزی
    سارا
    قلب من
    شکوفه

  • اوقات شرعی


  • آرشیو من
    مجنون
    بهار 1385

  • تقدیم به دوستان


  • من و یاهو
    یــــاهـو
  • هم دل

    نویسنده: داریوش(شنبه 85/2/30 ساعت 11:53 صبح)
    سلام به  همه از این به بعد دوست من مریم  هم  منو  در این  کار  کمک میکند ممنون  از مریم 

    درد دل با داریوش( )

  • چطوری دوست بدارم

    نویسنده: داریوش(چهارشنبه 85/1/30 ساعت 11:4 عصر)

    او به من فکر می کند

    من ان را حس می کنم

    من انرا می فهمم و لبخند

    او به من دروغمی گوید

    هنگامی که او به دنبال من میاید او خیلی دوست دارد از دیدهایش با من صحبت  کند در مورد راهای که طی کرده

    ودر مورد آرزوهایش

    من همیشه فکر می کنم که او تنهاس آیا پسرهای دیکر را دیده است؟

    من نمی دانم که چه قسمتی از زندگی او هستم؟

    اگر چه امروز بیشتر از دیگران به او اوید دارم؟

    او اغلب چنان به من نزدیک هست که من نمدانم چطور اورا دوست داشته باشم

    فقط او را دوست دارم و می توانم زندگی ام را به او تقدیم کنم

    .اگر چه او زندکی مرا نخواهد

    من در رویا اغوش او را می بینم ولی نمی توانم که چطور او را دوست بدارم.

    او در سر گذشت عشق ومحبت تردید دارد و من هم چون جزیره ای در وسط اقیانوس هستم

    او می گفت که قلب من بسیار بزرک است

    من او را دوست دارم این گناه من نیست

    حتی اگر بدانم که او هیچگاه مرا دوست نخواهد داشت



    درد دل با داریوش( )

  • آرزو

    نویسنده: داریوش(سه شنبه 85/1/22 ساعت 9:51 عصر)

     

     منی که با شبنم نگاه ،

     می گرفتم وضو دوباره دیدن تو

    ، واسم شده یه آرزو می خوام واسه آخرین بار

    ، بگیرمت در آغوش شاید که این بار غمت

    ، بشه واسم فراموش واست نوشتم نامه ای

     ، شاید دلت بسوزه نیستی امّا دوست دارم

    ، هنوزم که هنوزه هنوزم که هنوزه واست نوشتم نامه ای

     ، شاید دلت بسوزه نیستی امّا دوست دارم

    ، هنوزم که هنوزه هنوزم که هنوزه * * * * * غم غربت چشات ، مثل غروبِ دریاست نشسته در نگاه من

    ، یه دنیا عشق و التماس غم غربت چشات ،

    مثل غروبِ دریاست نشسته در نگاه من ، یه دنیا



    درد دل با داریوش( )

  • دیگه هوامو نداری

    نویسنده: داریوش(یکشنبه 85/1/20 ساعت 9:43 عصر)


    این روزا چه زود بهت بر می خوره
    نمی دونم که باید چیکار کنم

    دیگه این روزا هوامو نداری
    این روزا پنهونی گریه می کنی

    چی شده ابریه آسمونِ تو؟
    هستی و انگاری نیستی پیش من

    چقد این روزا بهونه گیر شدی
    نکنه دلت هوایی شده باز

    این روزا سهم من از چشمای تو
    آخه من چی کم گذاشتم واسه تو
    نمی دونم که دلت از چی پُره
    اخلاقت مدّتیه همینطوره

    هوای اشکِ چشمامُ نداری
    تو که حالِ خنده هامُ نداری

    کی شکسته دلِ مهربون تو؟
    آخه من چیکار کنم بدونِ تو؟

    نکنه از من و دل تو سیر شدی
    بگو که به عشقِ کی اسیر شدی

    یه بغل غصه و دلواپسیه

    که حالا قسمتِ من


     


     


     

     



    درد دل با داریوش( )

  • باختی باختی

    نویسنده: داریوش(یکشنبه 85/1/20 ساعت 9:28 عصر)

    از تموم دنیا و دارو ندارش 


    شونه هات و کم دارم برای بارش

    زخمیه خنجر زهر آگین یارم
    تو که تازه اومدی تنها نذارم

    به چشمام خوب خیره شو ببین چه پیرم
    من و دریاب خوب من دارم میمیرم

    دیگه حتی نایی نیست برای گفتن
    خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم

    یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم
    برای یک لحظه خوشی به هر دری در میزنم

    برگردون عمر رفتم رو حتی واسه یک ثانیه
    دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه؟
    غربتم رو آشنایی کن بهارم
    روزام و دریاب عزیز دور شد قطارم

    تنها یک ثانیه عاشقی به جز این
    هیچ توقعی از این روزها ندارم



    درد دل با داریوش( )

  • اهوی من

    نویسنده: داریوش(چهارشنبه 85/1/16 ساعت 9:17 عصر)


    آهوی من وقت شکار نبودی مه روی من سرقرار نبودی عهدی که بستیم و شکستی ای وای برای من تو موندگار نبودی تو رفتی و نرفتی از تو چشمام بی تو تنهام تو بودی که میگفتی تو رو میخوام بی تو تنهام نموندی ببینی که ویرونه دنیام نموندی یا موندی تو خواب و تو رویام توئی که شعر عاشقی میخوندی آهوی من برای من نموندی وقتی میخوام نگات کنم تو نیستی با رفتنت خوب دلمو سوزوندی آهوی من وقت شکار نبودی مه روی من سرقرار نبودی عهدی که بستیم و شکستی ای وای برای من تو

     



    درد دل با داریوش( )

  • گل من

    نویسنده: داریوش(چهارشنبه 85/1/9 ساعت 5:33 عصر)

    گل مریم روی تاغچه

     گل شب بو توی باغچه

    گل یخ چشم رو پوشونده بازار حرف رو خوابونده

    راستی تو جاده ی قلبت نمیگن حرفای تازه حرفایی که مثل رازه

    مثل پرهای یک غازه

    که رقصش همراه نازه دهنش همیشه بازه

    تو دلش لبریز ازه ولی روحش پر سازه

    میدونم ارزوت پروازه میدونم اینم یه رازه ولی الان تو کجایی عاقبت تو کی مییایی



    درد دل با داریوش( )

       1   2      >
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    Cursor By BP-Grafix.net
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    Top java Codes