بهار 1385 - اگر چشمان من دریاست توی فانوس شبهایش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهار 1385 - اگر چشمان من دریاست توی فانوس شبهایش
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • ایمیل هم بزن
  • اتاق کار

  • موضوعات وبلاگ من

  • اشتراک در خبرنامه

     


  • لوگوی وبلاگ من
    بهار 1385 - اگر چشمان من دریاست توی فانوس شبهایش

  • کسانی که به من لطف دارن

    زندگی دوباره
    نگین
    زخم عشق
    دریا
    متین
    بهاره
    قلب پاییزی
    سارا
    قلب من
    شکوفه

  • اوقات شرعی


  • آرشیو من
    مجنون
    بهار 1385

  • تقدیم به دوستان


  • من و یاهو
    یــــاهـو
  • خود فروشی

    نویسنده: داریوش(یکشنبه 85/3/14 ساعت 12:36 عصر)

    خود فروشی

     

    آخ چه عجب رویی داری

    بازم میگی دوسم داری

     

    خودم دیدم بابا خودم دیدم

    لب روی لبهاش می ذاری

     

    چرا نمگی راستشو ؟چرا؟

    که غیر من  یاری  داری

     

    من می دونم  من می دونم

    تو دیگه  دوستم  نداری

     

    جول و پلاستو ببر

    بیرون ز خونه دلم

     

    این همه خوبی به توو

    ببین چی اومد به سرم

     

    خانوم حالا یاقی شده

    رفته برام ساقی شده

     

    برای اش سرد شون چه کاسه داغی شده

    گریه والتماس تو قشنگی خیالمه

     

    کشتن و آتش زدنت آخر عشق وحالمه

    پشت سرم گفتی که من درگیرو قاطی پاتیم

     

    تف به مرامت عوضی از سرتم زیادیم

    ببین چه جور بی تو من دوبارهجون میگیرم

     

    فکر نکون که نباشی بدونه تو می میر

    برای من کی هستی یه لکه سیاهی

    اخر اش ولاشی تو زاده گناهی



    درد دل با داریوش( )

  • گوشه نشین

    نویسنده: داریوش(یکشنبه 85/3/14 ساعت 12:34 عصر)

    گوشه نشین

     

    تو زمستون زیر برفا

    شهر من همش پرنده س

     

    روی شعمدونی رو شاخه

    خبر اومد خبر بد

     

    در دروازه شکسته

    هیشکی نیست از این غریبه ها بپرسه

     

    جای که همش پرنده ست

    دست صیاد عقب گلو می گرده

     

    که بریزه قطره قطره کل قرمز کل خون

    توی سایه سار قلبم همه ویرونه شده

     

    دیگه بالا نمی یاد ابری که بارون بباره

    دبگه عشقی نمی یاد رازو تمنا بیاره

     

    تا که صیاد در کمینه

    عشق توی خونه گوشه نشینه



    درد دل با داریوش( )

  • ای خورشید

    نویسنده: داریوش(چهارشنبه 85/3/3 ساعت 4:2 عصر)

    ای خورشید

    بشنو اکنون قصه ای شیرین

    قصه ی دریاچه ی رنگین

    قصه دریاچه و خورشید

     

    آن رمان دریا بود تنها

    تا گل خورشید گشت پیدا

    لب خورشید گل شد وخندید

    عشق دریا در دلش جوشید

    آه ای خورشید ای گل خوش رنگ دشت آسمون

    یک روز یک روز من تو را از شاخه خواهم چید

     

    سینه من بستر نرم تو ای خورشید

    این دل من خانه ی گرم تو ای خورشید

    آه ای خورشید ای گل خوش رنگ دشت آسمون                 

    یک روز یک روز من تو را از شاخه خواهم چید

                        



    درد دل با داریوش( )

  • ای خدا چه کنم

    نویسنده: داریوش(چهارشنبه 85/3/3 ساعت 3:58 عصر)

    ای خدا چه کنم

     

    بعد از این جدایی

    وین تاب تب ها

     

    می رود زیادم

    آن فتنه آیا؟

     

    رفت وعهد ووفا شکست

    ای خدا تو بگو چه کنم

     

    با رقیبان من نشست

    ای خدا تو بگو چه کنم

     

    غافل از حرمت آشنایی

    رفت وزد آتشم زجدایی

     

    وای از این محنت بی وفایی

    بعد از این جدایی

     

    وین تاب تب ها

    می رود زیادم

     

    آن فتنه آیا؟

    شاید روزی ودوباره

     

    آید با مهربانی

    تا برخیزم به راه

    آن گل به جان فشانی

     

     



    درد دل با داریوش( )

  • گوگوش

    نویسنده: داریوش(سه شنبه 85/3/2 ساعت 12:21 صبح)


    درد دل با داریوش( )

  • دلتنگی

    نویسنده: داریوش(سه شنبه 85/3/2 ساعت 12:14 صبح)

    دلتنگی

    من فقط از مال دنیا

    دوتا پنجره دارم

    تو یکیش یه کف دست آسمونو

    تو یکیش پرنده دارم

    من فقط از مال دنیا

    دو پر شکسیته دارم

    با دو تا بال شکسته

    سهم من یه تیکه کوه

    روی کوه درختی نیست

    روی کوه آدمی نیست

    روی کوه سنگه و سنگ

    روی کوه برفه وبرف

    ............

    دلم از غربت توی سرزمینم

    به خدا خیلی گرفته

    دلم از این همه آدم

    که تو قلبم جا گرفت

    به خدا گرفته

    .................

    مگه میشه من نباشم

    که تو نیاز قلبم

    صدای صد تا پرنده مث آواز...

    میونه گلوم حبس بمونه

    من اگه بازم بخونم

    گندما سبز می شن

    دخترا با درسشون شعر میخونن

    پسرا با مشقشون عاشق میشن

     

     



    درد دل با داریوش( )

  • دل کدومه

    نویسنده: داریوش(دوشنبه 85/3/1 ساعت 8:54 عصر)

    دل کدومه

     

    تو که گفتی شکسته دل من مگه جام بلوره دل تو

    به امیدی نشسته دل من مگه سنگ صبوره دل تو

     

    دل دراین دوره زمونه به خدا شده بهونه

    هر چی شد در میونه میگی تقصیر دله کار دل چه مشکله

     

     یه روزی غرق خونه یا میگن دشت جنونه

    دل چیه خودش بدونه میگی تقصیر دله کاره دل چه مشکله

     

    دل کدمه مشکل کدمه

    پیش من افسانه کم گو

     

     از دل دیونه کم گو

    کی صدای دل شنیده

     

    به خدا کسی ندیده

     

    که تو اسمون دلی پر بزنه شب وروز خونه بار یر بزنه

    کی دیده پنجه غم سر برسه بر در خونه یار سر بزنه

     

    دروغه لیلی ومجنون قصه شاه پریون

    دیگه از وامق وعزرا چی بگم نکنین باور قصه من

     



    درد دل با داریوش( )

       1   2      >
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    Cursor By BP-Grafix.net
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    Top java Codes